آية اللّه حسن زاده آملي
شاره:
حکيم عارف و فقيه عالم آية اللّه حسن زاده آملي از نوابغ و نوادر روزگار و گوهر گرانبهاي علم و فضل و کمال به شمار ميروند. اين دانشور گرانمايه در علومي چون قرآن و تفسير، نهج البلاغه و حديث، کلام اسلامي، فقه و اصول، حکمت و عرفان، رجال، رياضيات، نگارش و خوش نويسي، ادبيات و شعر، نجوم، هيأت و علوم غريبه تبحر داشته، تدريس نموده، در بسياري از اين رشتهها صاحب نظر بوده و در برخي از اين معارف صاحب سبک و نوآوري ميباشد.
اين ويژگيها موجب شده که ايشان به عنوان شخصيتي جامع و عالمي ذوفنون به شمار آيد و خاطره مشاهير صاحب عنوان و علماي برجسته سلف را در اذهان تداعي کند، او جامع علم و عمل و برخوردار از علوم رسمي و عرفاني و حامل نور ظاهر و باطن است.
او نمونهاي نادر از تربيت يافتگان حوزوي است که درک محضر اعاظمي چون آيات گرام محمد تقي آملي، ابوالحسن شعراني، رفيعي قزويني، مهدي الهي قمشهاي، فاضل توني، ميرزا احمد آشتياني، علامه طباطبايي و برادرش محمد حسن الهي از معظم له شخصيتي بيبديل ساخته است.
شهد شکوفايي
علامه حسن زاده در چهارم تيرماه 1307 هـ.ش در شهر آمل ديده به جهان گشود. در دوران کودکي قرآن و مقدّمات خواندن و نوشتن را نزد چند بانوي پرهيزگار فرا گرفت. پس از سپري شدن اين دوران در حوزه علميه آمل مشغول تحصيل گرديد و در آنجا مقدّمات زبان و ادبيات عربي را همراه با خوشنويسي از اساتيد وقت آموخت.
در سال 1329 به تهران امد و در جلسات درس آية اللّه شيخ محمد تقي آملي و آقا سيد احمد لواساني حضور يافت و لمعه و ساير دروس را نزد اين بزرگواران ياد گرفت. در اين شهر فراگيري علوم و معارف ديني را در محضر ميرزا احمد آشتياني، رفيعي قزويني، علامه شعراني و... پيگيري نمود و در قم به حوزه درسي علامه طباطبايي و برادرش آمد و علوم غريبه خصوص جفر را از محضر سيد مهدي قاضي فرا گرفت.(1)
بارقهاي الهي
نکتهاي که در دوران تحصيل و پس از آن در سيره و شيوه زندگي ايشان مشاهده ميگردد، توجه به لطف خداوند، توکل و استعانت از فضل پروردگار است. خودش مينويسد: در سن چهارده سالگي به فضل پروردگارم بارقه مشرقيه الهيه و شهاب قبسي به من رسيد که به اقتضاي عين ثابتهام مطلوب من بود، اين بارقه همانند نوري پيش رويم شتافته، مرا به کسب معارف الهي راهنمايي و به تخلّق به اخلاق ربوبي ترغيب و به تأدّب به آداب انساني تحريض ميکرد و مرا به فرار و انزجار از آيينهاي تباه و پست تحريص مينمود.(2) در جاي ديگر خاطرنشان مينمايد:
از جمله فضل پروردگارم بر من اين بود که در مدت اقامتم در تهران در طي سيزده سال يا بيشتر همراه با اشتغال به تحصيل علوم از آن محاضر عاليه طبق روش معهود و سيره جاريه بين علماي روحاني به تعليم و تدريس در مدارس (حوزه علميه) اشتغال داشته، توفيق يافتم کتابهايي را تدريس کنم.(3)

هرکجا از اساتيد خويش نام ميبرند به بهترين شکل ممکن از آنان تجليل نموده و همواره به قدرداني از آنان پرداختهاند، در جايي پس از ذکر نام آن ستارگان معرفت ميگويد: همه به حقيقت روحاني والامقام و بزرگواراني صاحبدل و عالماني عزيز الوجود بوده و در حقيقت ستارگان فروزان آسمان معارف بودند و با تفاوت در قدر، در هدايت و تعليم و تربيت يکدل و يک زبان بودند
ايشان متذکّر ميگردد: زماني شبهات گوناگون بر من روي ميآورد و از تطبيق مسايل عرفاني عاجز مانده بودم و از کثرت فکرت به فرسودگي مبتلا گشته بودم ولکن در درسها حاضر ميشدم و از خويش ابراز نميکردم، تنها چيزي که مرا از اين ورطه هولناک هلاک رهايي بخشيد لطف خدا بود، سرانجام بارقههاي الهي چون نجم ثابت بر آسمان دل طارق آمد و در پناه ربّ ناس از وسواس خنّاس نجات يافتم.(4)
اشتياق به آموختن
علامه حسن زاده از همان آغاز فراگيري تا رسيدن به مراحل عالي علمي و معرفتي نوعي شور، شوق، اشتياق و علاقه وافر را در خود به شکوفايي رسانيده بود.(5) استاد حسن رمضاني از مشاهير شاگردان علامه حسن زاده مينويسد:
به خاطر همين عشق پيوسته و لازمي که حضرت استاد نسبت به علم داشته است همواره تحت هر شرايطي که بوده است در مسير کسب آن از بذل هيچ گونه کوششي و تلاشي دريغ نکرده است تا پايهاي در راه طلب دانش مجاهده کرده که اگر بخواهيم عينيت جامعيت حوزههاي علميه قديم و اصيل عالم اسلام را که در تمام علوم و فنون رايج زمان خويش صاحب نظر بودهاند، مشاهده کنيم بدون اغراق بايد به سراغ ايشان برويم.(6) خود علامه در اين باره ميگويد:
منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش مرا اندر دل آتش همي باشد نشيمنها
اين عشق به اندازهاي بود که اگر شاگردان ديگر، درس استاد را ترک ميکردند او همچنان براي ياد گرفتن استاد را ترک نمينمود: «پس از درس مکاسبيها ميرفتند و بعضيها مينشستند که بنده بازهم از نشستگان بودم، علامه شعراني اسفار يا اشارات ميفرمود. اين درسها که تمام ميشد آقايان ميرفتند و بنده مينشستم.
چه بسا روزها که ما در بين الطلوعين ميآمديم براي درس کفايه و سر درس آخري مثلاً مجسطي يا زيج بهادري اذان ظهر ميگفتند و ايشان از صبح تا ظهر تدريس کرده بود،(7) البته بنا به اعتقاد علامه حسن زاده اين اشتياق متقابل بود: «علامه شعراني هم خودش اشتياقي شگفت به درس و بحث داشت و هم ما طالب و شايق بسزا بوديم.»(8) اين علاقه وافر موجب گرديد علامه حسن زاده، در مسير کسب معارف از سختيها و مصائب و مشکلات نهراسد و مسيرهاي دشوار را با آرامش پشت سر بگذارد.
تفحّص براي دست يافتن به استاد ماهر و ذوفنون و لحظهاي از پاي نايستادن در اين جهت نشاني از شوق ايشان است، حکيم الهي قمشهاي خطاب به ايشان گفته است: روزي در غياب به مدرسه حاج ابوالفتح (در تهران) آمده از طلّاب مدرسه در مورد راه رَوِشَت در کارها و اشتغالت به تحصيل پرس و جو و تحقيق نمودم آنها در تصريح به حسن سيرت و شدّت ولع شما به اقتناي معارف و اکتساب علوم متفق و يک زبان بودند.(9) وقتي از ايشان پرسيدند روزها چه کار ميکنيد در جواب گفتند: از شش سالگي که به مکتب رفتهام تا کنون نديم من کتاب، و معشوق من استاد و درس و کار من بحث و تدريس و تصنيف است.(10)
اهتمام و جديت
يکي از خصالي که در زندگي علمي و آموزشي علامه حسن زاده مشاهده ميگردد و آثار متعددش در عرصههاي گوناگون و نيز اعتراف استادانش مؤيّد آن است، همّت بلند، کوشش مداوم و تحمّل مشقات در اين مسير ميباشد، علامه شعراني در تقريظي که به يکي از آثار ايشان نگاشته است يادآور ميشود: همانا ابناء روزگار ما کم همّتند امّا شيخ ما (حسن زاده) نسبت به وقتش ضفّت و نسبت به عمرش خسّت نورزيد بلکه آن را در علوم دينيه صرف کرده آنهارا متقن فرا گرفت.(11) مرحوم شعراني در اجازه روايي که براي علامه حسن زاده صادر نموده، يادآور شده است:
بيست سال بلکه بيشتر او را آزمودم و امتحان نمودم. در اين مدت در او چيزي جز جد و اجتهاد نديدم.(12) او را به حق ميتوان استوانهاي از تلاش و همت در راه تحصيل و کسب فنون و علوم مختلف دانست، جلسات خصوصي و بدون تعطيل ايشان در محضر اساتيد که بعضاً قبل از طلوع آفتاب آغاز و تا پاسي از شب ادامه مييافت و جديت و پشتکار ايشان براي حضور در محفل علمي و تحويل دادن درس و بحث در محضر اساتيد باعث گرديده است که همواره به عنوان الگوي پشتکاري معرفي گردد.(13) استاد حسن زاده متذکر ميگردد:
روزي مرحوم ناصح به اين کمترين گفت که در جلسهاي که استاد شعراني تشريف داشت به مناسبتي سخن از دانش، پژوهش و درس خواندن و اهتمام به تحصيل به ميان آمد استاد شما را ضرب المثل قرار داد و به حضّار گفت: درس خواندن را از فلاني ياد بگيريد، آية اللّه رفيعي قزويني وقتي از تهران به قزوين رفته بود مکرّر به طلاب اين سامان ميگفت: بيائيد در تهران طلبه درس خوان را ببينيد از او درس خواندن را ياد بگيريد و نام علامه حسن زاده را بر زبان ميآورد.(14)
استاد حسن زاده اين همت و تلاش را عاشقانه در شرايطي در جهت کسب مکارم و معارف به کار گرفت که بر اثر خفقان رژيم رضاخان روحانيّت و مراکز علوم ديني در حالتي از غربت و انزوا سختترين فشارها را تحمّل ميکردند و اين نکته خود از ارزش و بزرگي راه استاد حسن زاده و زحمات و مجاهدات فوق العاده ايشان در اين زمينه حکايت ميکند.(15) همچنين شرايط آشفته و امکانات بسيار ناچيز بود، ايشان در گفتگويي تأکيد نموده است: با جان کندن درس خوانديم، شما آقا قدر اين اوضاع را بدانيد آن زمان که ما در مدرسه مروي تهران بوديم يک زيلويي کف مدرسه پهن بود که با زمين يکي شده بود.
(16) هر آن چيزي تو را کز آن گزند است براي اهل دل آن دلپسند است
قدردان استادان

علامه حسن زاده آملي بر اين باور بوده و هست که براي فراگيري مباني و مفاهيم علوم و رسيدن به تبحّر لازم در معارف ديني و علمي مراجعه به استاد دانشور و متخصص هر فن و دانشي لازم ميباشد ايشان ميگويد: براي طالب کمال، استاد کامل خيلي دخيل است، آن مفاتيحي که از استاد عائد شاگرد ميشوند، آن کُدهايي که از استاد استفاده ميکردند، آن اصول و امّهاتي که از استاد به دست ميآيند اهميت بسزا دارند و به قول عارف رومي در مثنوي:
هيچ کس بي اُوستا چيزي نشد هيچ آهن خنجر تيزي نشد
هر که گيرد پيشهاي بي اوستا ريشخندي شد به شهر و روستا(17)
به همين دليل خود شيوهاش اين بود که در آمل، تهران و قم با تفحص و جستجوگري استاداني زبده و ماهر بيابد آنهايي که به قول خودش: زحمت کشيده بودند. اين بزرگواران به حقيقت روحاني راستين بودند، معني واقعي عشق به علوم و معارف و کتاب و تحقيق در آثار وجوديشان از قبيل تدريس و تصنيف مشاهده ميشد. الهي شکرت که از استادان بي رنگ رنگ گرفتهام.(18)
ايشان براي تأليف و تحقيق نيز هم از روش اساتيد بهره ميگرفت و هم با آنان مشورت مينمود چنانچه پس از گفتگو با آيةاللّه محمد تقي آملي به اين حقيقت رسيد که حضرت فاطمه زهرا(س) مصداق ليلة القدر است و در اينباره رسالهاي تأليف نمود.(19)
وقتي از ايشان پرسيدند روزها چه کار ميکنيد در جواب گفتند: از شش سالگي که به مکتب رفتهام تا کنون نديم من کتاب، و معشوق من استاد و درس و کار من بحث و تدريس و تصنيف است.
از نکتههاي ديگر اين که علامه حسن زاده در برخورد با اساتيد روشي توأم با ادب و احترام و قدرداني با آن بزرگواران را بروز ميداد، شبي مرحوم الهي قمشهاي به ايشان گفته بود:
شما خير ميبينيد، پرسيده بود از چه جهت، وي پاسخ داده بود: شما را نسبت به اساتيد بسيار مؤدّب ميبينم، استاد حسن زاده پس از نقل اين موضوع ميگويد: آري من هيچگاه نزد اساتيدم يک زانو يا چهارزانو ننشستم و به ديوار تکيه نميدادم و خيلي با ادب و احترام ميپرسيدم و در حضور و غيابشان وظيفه شاگردي را بيش از حدّ وظيفه پدر و فرزندي مراعات مينمودم.(20)
استاد رمضاني مينويسد، مکرّر ميفرمودند در حضور اساتيدم مواظب حرفهايم بودم و ميکوشيدم با آنها چون و چرا نکنم همه اينها بدين خاطر بود که مبادا کردار و گفتار من سبب رنجش آن بزرگواران بشود و خداي ناکرده از فيض آنان محروم گردم. بي شک يکي از اسباب موفقيت علامه حسن زاده که در شکلگيري شخصيت ايشان تأثير بسزايي داشته همين احترام و خضوع بسيارشان نسبت به اساتيد خود بوده است.(21)
هرکجا از اساتيد خويش نام ميبرند به بهترين شکل ممکن از آنان تجليل نموده و همواره به قدرداني از آنان پرداختهاند، در جايي پس از ذکر نام آن ستارگان معرفت ميگويد: همه به حقيقت روحاني والامقام و بزرگواراني صاحبدل و عالماني عزيز الوجود بوده و در حقيقت ستارگان فروزان آسمان معارف بودند و با تفاوت در قدر، در هدايت و تعليم و تربيت يکدل و يک زبان بودند.(22) و به مناسبتي نوشتهاند: به خدا سوگند قلم و زبان به اداي شکر معشار نيکيهايي که اين مشايخ عظام در حق ما نمودهاند وافي نيست اگرچه علّةالعلل ربّ العالمين است.(23)
تعديل ذهن و ملکه انديشهلطايف بياني، دقتهاي علمي، وسعت دانش و ذوق ادبي در تدريس استاد موج ميزند، پايه درس و بحث استاد حتي در هنگامي که خود مشغول فراگيري علوم بودند چنان قوي شده بود که در اواخر اقامت در آمل کتب درسي پيشين را براي ديگران تدريس مينمودند و به تهران هم که آمدند کتب ياد شده را در مدارس، درس ميدادند،(24) اين علامه ذوفنون عقيده دارد شاگرد بايد تا حدودي قوانين حساب و هندسه را فرا گيرد زيرا اينها در تعديل و تقويم ذهن، فکر و قلم و بيان تأثيري بسزا دارد. علوم رياضي فکر را از خطا و اعوجاج باز ميدارد، انسانهاي ورزيده در اين علم صاحب رأي صائب، نظري ثابت، کم گوي، گزيده گوي، ديرگوي، و نکوگوي هستند،(25) خود استاد اين گونه بود و دليل آن، همين روي آوردن به رياضي و شاخههاي وابسته به آن ميباشد.
به باور ايشان هرچه طلّاب مباحثه در علوم مورد نظر بنمايند، فراگيري دروس بهتر ميگردد و در روح و روان جاي ميگيرند. خود به اين شيوه ملتزم بود: اکثر کتابهايي را که ميخواندم، مباحثه نيز ميکردم، کفايه را يک ساعت به اذان صبح مانده، اسفار يا مکاسب يا جواهر را پيش از صبح (بين الطلوعين) و اشارات را ساعت يک بعدازظهر مباحثه ميکرديم.(26)
با سلام, به وبلاگ AGRICULTURAL BIOTECHNOLOGY خوش آمدید.محمود لرانی کارشناسی ارشدرشته بیوتکنولوژی گیاهی هستم . در این وبلاگ سعی بر این است تا از مطالب علمی مربوط به این تکنیک و اخبار های مربوطه ومطالب ارزشمندوجالب وعلمی سایر علوم برای شما دانش دوستان ودانش پژوهان ارجمند ارایه شود تا گامی در جهت نشر علم برداشته باشیم. امید که با این نور الهی که خداوند در قلبها جای می دهدبتوانیم میهن عزیز خویش را به قله افتخارات که شایسته آن است در حد واندازه توان خویش برسانیم.نظرات سازنده شما در پیشبرد این اهداف کمک رسان خواهد بود.